بیتردید مفسران آمریکایی در این زمینه پیشقراول هستند. بهعنوان مثال، توماس فریدمن این جنبش را به انقلاب های عربی تشبیه کرده که حالا به سمت شمال متمایل شده و روزنامه واشنگتنپست آن را پروستروئیکای [اصلاحات سیاسی و اقتصادی میخائیل گورباچف در اتحاد جماهیر شوروی] جدید خواند. این روزنامه در ادامه آورد که تنها مانع بین روسیه و دمکراسی، پوتین است.
اما قیاسهای فریدمن و واشنگتنپست خالی از اشتباه نیست. انقلاب های عربی و پروستروئیکا نشان دادند که دمکراسی صرفا از سقوط افراد مستبد به دست اصلاحطلبان حاصل نمیشود. درحقیقت، اگر کشوری فاقد نهادهای دمکراتیک باشد چنین انقلابهایی به راحتی به خشونت و حتی استبداد مجدد منجر خواهد شد. جنبش اعتراضی اخیر طبقه متوسط مردم روسیه هم به خاطر دلایلی که در تاریخ معاصر این کشور ریشه دارد با چنین خطراتی روبهرو است.
ولادیمیر پوتین با اشاره به دهه 1990، مردم روسیه را از بازگشت به چنین دورانی میترساند و بدینگونه حضور مداوم خود را در قدرت توجیه میکند. او اخیرا در مقالهای برنامههای خود را برای دور سوم ریاستجمهوری تشریح و عنوان کرد که بازگشت روسیه به آن دوران باعث ورشکستگی و تجزیه کشور میشود. او میگوید: مقایسه روسیه امروز با دهه 1990 باعث خوشبینی بیش از حد نسبت به دوران کنونی میشود. پوتین با این جمله میخواهد بگوید که من شما را به اینجا رساندم و بدون من روزهای بد گذشته بازخواهدگشت. اما کاهش رای حزب حاکم روسیه متحد و اعتراض مردم نشان میدهد که روسها این ادعای پوتین را به چشم مکر و فریب مینگرند. با وجود این، پوتین پربیراه نمیگوید. روسیه ممکن است به ورطه رقابتهای بینتیجه دهه 1990 بیفتد و بیثباتی همراه با خشونت دوباره در این کشور حاکم شود. مهمترین مشکل پیش روی روسیه پیدایش طبقه متوسط شهری است که هماکنون به شکل نیرویی سیاسی درآمده است. هر چند هنوز مشخص نیست که مخالفت این طبقه به چه میزانی است اما آنها قطعا به مطالبه خواستههای خود از حکومت ادامه خواهند داد. البته حکومت روسیه به 2دلیل خواستههای آنها را بهراحتی نخواهد پذیرفت: اول آنکه اجابت آن خواستهها باعث کاهش قدرت حکومت میشود و دوم اینکه خواستههای این طبقه ممکن است در تضاد با منافع دیگر گروههای اجتماعی باشد.
واضحترین علت تنفر طبقه متوسط از سیاستمداران حاکم سوءاستفاده آنها از موقعیت خود برای دستیابی به ثروت و قدرت بیشتر است. طی چند سال گذشته گزارشهای زیادی درخصوص افراد وابسته به پوتین (و احتمالا خود او) منتشر شده که با سیطره خود بر صادرات نفت و دیگر صنایع ثروت زیادی اندوختهاند. البته اگر فساد حاکم به جیب مردم خسارت نمیزد شاید آنها تا این حد به دستاندازیهای صاحبمنصبان اعتراض نمیکردند. براساس یافتههای مؤسسه INDEM واقع در مسکو، میزان متوسط مبلغ رشوه در روسیه از 60دلار در سال 2001 به 175 دلار در سال 2010 رسیده است. افزایش میزان رشوه باعث شده بسیاری از مردم از خدمات اساسی دولت بیبهره بمانند. در این میان، اینترنت به محل بروز خشم مردم تبدیل شده است. بسیاری از شهروندان روسی نمونههای سوءاستفاده از قدرت را در اینترنت منتشر میکنند؛ مثلا تصاویر رشوهگیری پلیس راهنمایی یا مقاماتی که با سوءاستفاده از موقعیت خود قوانین راهنمایی و رانندگی را به طرز خطرناکی به سخره میگیرند.
اما انزجار طبقه متوسط شهری تنها مشکل پیش روی روسیه نیست؛یکی دیگر از مشکلات این کشور که ممکن است به نزاعی اجتماعی بینجامد شکاف بین طبقه متوسط شهری و اکثریت مردم روسیه است. این اکثریت، فقیر هستند و برای گذران زندگی به بودجه فدرال نیاز دارند. طبقه متوسط بهدنبال کاهش قدرت دولت است اما اکثریت فقیر نیازمند کمکهای دولت به صنایعی است که این اکثریت در آن مشغول به کار هستند. همچنین دولت روسیه خدمات اساسی را برای اکثریت فقیر این کشور تامین میکند. ظهور طبقه متوسط شهری بهعنوان یک نیروی سیاسی متمایز، در روسیه بیسابقه است، بنابراین به سختی میتوان اثرات آن را پیشبینی کرد. اما یک چیز روشن است: منافع این طبقه همواره با منافع دیگر بخشهای روسیه همجهت نخواهد بود.
هدف از طرح موارد پیش گفته تاکید بر تغییرناپذیری اوضاع سیاسی روسیه نیست یا اینکه این کشور محکوم است تا ابد بین هرج و مرج و استبداد دست پا بزند. این رویه را میتوان تغییر داد، حتی در دهه 1990 هم میشد به آن پایان داد. کشورهای دیگر باوجود شکافهای عمیق داخلی و ناهمگونی در جامعه توانستهاند به نظامی دمکراتیک برسند.پوتین نظام فدرال و امور امنیتی را تقویت کرده است اما در زمینه ایجاد نهادهایی که در بلندمدت بتوانند منازعات را حل و فصل کنند درجا می زند. با توجه به موارد پیشگفته، افرادی که در روسیه بهدنبال ایجاد دمکراسی هستند و مشوقان خارجی آنها، باید از احساسات زودگذر بپرهیزند و اجازه ندهند صرفا گروهی جدید قدرت را در دست بگیرد. هر چند انقلابهای رنگی وسوسهانگیز هستند اما از جهات زیادی فقط یک عبارت بوده و تداومبخش نظامهای سیاسی فاقد نهادهای دمکراتیک هستند؛ نهادهایی که بتوانند منازعات را حل و فصل کنند.
american-interest